۱۳۹۱ خرداد ۸, دوشنبه

محمد نوریزاد : فردا، که زیاد دور نیست، مردان و زنان رنجیده و قهرکرده و رفته ی ما، به سرزمین مان بازخواهند گشت

محمد نوری زاد:
فردا، که زیاد دور نیست، مردان و زنان رنجیده و قهرکرده و رفته ی ما، به سرزمین مان بازخواهند گشت. و ما، درمعابرشهر، به یمن ورودشان پایکوبی خواهیم کرد. به شوق تماشای روی گل شان، طاق نصرت خواهیم بست. و دسته گل هایی از غرور، به گردنشان خواهیم انداخت. و التماسشان خواهیم کرد که اگر می توانند، ما را ببخشایند، واگر آتشفشان نفرتشان  راهی به بخشایش ندارد، برای فرو نشاندن آن، به صورت ما سیلی بزنند، و به  صورت های سیلی خورده ی ما آب دهان بیاندازند. شعله های سرکش نفرتشان که فرو نشست، برفرش قرمز دل های ما پای بگذارند، و مام بی تاب وطن خویش را درآغوش
 کشند.
در فردایی که زیاد دور نیست، کمونیست های سرزمینمان، کرسی تدریس خواهند داشت. باهم، دربهترین نقطه ی تهران، برای سنی های سرزمین مان،  مسجد خواهیم ساخت. رو سری های اجباری را از سر بانوان مان برخواهیم داشت. به حجاب بانوان باحجابمان  ، بیش ازپیش احترام خواهیم گذارد. واز مردان و بانوان مسلمان و مسیحی و کلیمی و زرتشتی ، بخاطر تلخ نوشی های این سالهای پس از انقلاب، پوزش خواهیم خواست.
فردا که زیاد دور نیست، درقم، و درهرکجا، برای دراویش مان، خانقاههایی مفصل خواهیم ساخت. و پریشان موی و پیاده پای، به هرکجای کشورمان خواهیم رفت، و از بهاییان سرزمین مان، بخاطر سالها آسیب و در بدری و ظلم، دلجویی خواهیم کرد، و درپرداخت خسارت  مالی و جانی به هرآن کس که از ما و پدرانمان آسیب دیده،  شتاب خواهیم کرد.
درهمین نزدیکی ها، پیش پای نخبگان و برجستگان مطرود سرزمین خویش برزمین خواهیم نشست. و برای چرخش چرخ نخبگی درسرزمین مان، دست به دامانشان خواهیم شد. و شایستگان آنها را به پذیرش مسئولیت های حساس کشورمان ترغیب خواهیم کرد.
دریک اجتماع شور انگیز و میلیونی، مقصران و خطاکاران خویش را، دست بسته، به پیشگاه مردممان خواهیم آورد تا با آنان، هرآنچه خود صلاح می دانند، همان کنند. و مردمان ما، در آن روز، آنقدر از میوه های درخت فهم تناول کرده اند که میوه ی تلخ ” تقاص” را دور بیاندازند.
در روزی که زیاد دور نیست، آبروی رفته ی ایران و ایرانیان را درهمه جای جهان، ترمیم خواهیم کرد. و به همگان نشان خواهیم داد که ایران و ایرانی، جز به افراختن پرچم پاکی و درستکاری و فهم، به چیزی دیگر چشم ندارند. به همه ی جهانیان نشان خواهیم داد که درنگاه فهم ما،  مردمان بی گناه اسراییل، و شیعیان جنوب لبنان، یکسان اند.
.....دستگاه قضایی خود را با عدل و انصاف و درستی، آشتی خواهیم داد. و اگر مردم بخواهند، عمله های جور را به عملگی در پشت دیوارهای اعتماد مخدوش شده ی مردمانمان، به اردوهای کار اجباری خواهیم فرستاد.
آزادگی از دست رفته را، وفهم را، و انصاف و رشد را،  به منبرها و تریبون های مذهبی مان باز خواهیم آورد.
و سرآخر، به سخنان اسلامی که حیثیتش در این سرزمین به تاراج رفته است، گوش خواهیم سپرد. و به او قول خواهیم داد حساب او را با حساب اسلامی که این روزها از دهان بی سوادان و پرخاشگرانی چون جنتی و صدیقی و سید احمد خاتمی و علم الهدی عربده می کشد و نفرت می پراکند، جدا سازیم.
عجب روز مبارکی است آن روز. روزی که خدای خوب ما، درست پا به پای خود ما، برای بارش برکات آن بی تاب است. بی تاب به هم پیوستن فهم ها و عشق ها و درایت های ما. روزی که زیاد دورنیست. روزی که درهمین نزدیکی هاست.
tp://nurizad.info/?p=496
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۵, دوشنبه

جوابیه غیر رسمی گوگل در مورد حذف نام خلیج فارس



بسمه تعالی

خدمت شهروندان شهیدپرور و همیشه در صحنه ایرانی کلهم اجمعین
آقاجان! علت اینکه ما نام خلیج فارس را از روی نقشه‌های خودمان حذف کردیم این بود که دیدیم حکومت شما تاریخ هخامنشی و شاهان گذشته را از کتابهای درسی مدارس حذف کرد و شما هیچی نگفتید. ما هم فکر کردیم که اینها که یک حکومت عربی را بیش از سی سال است که تحمل کرده‌اند لابد از حذف یک نام خلیج فارس هم خواهند گذشت.
ملتی که ارزشهای ایرانی خودش را فراموش کرده و امروز تحت سیطره حکومتی است که دیپلماتش در برزیل انگشت توی ........ بچه مردم میکند و اسمش را میگذارند تفاوت فرهنگی. خوب لابد حذف دو کلمه هم از روی نقشه را میتوان تفاوت فرهنگی و یا فراموشی فرهنگی نامید.
 


بر همگان واضح و مبرهن است که نام اصلی و واقعی خلیج فارس همان خلیج فارس است نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش. اینکه بعضی میخواهند بگویند خلیج نیلگون فارس و یا خلیج همیشگی فارس و یا خلیج دمکراتیک فارس و یا خلیج اسلامی فارس ویا غیره همگی فاقد سند تاریخی است. خلیج فارس همان خلیج فارس است. تمام.

اما دو کلام حرف حساب با شما ملتی که رگ غیرت‌تان برای حذف نام خلیج فارس بیرون زده و از زور ناراحتی میخواهید رگ دست خودتان را ببرید و خودکشی کنید دارم و آن اینکه: عموجان! سی سال است که حکومتی که سرکار است تمام ماهیت فرهنگی و اعتقادات و ارزشهای ایرانی را از شما گرفته و مشتی خزئبلات هزار و چهارصد سال پیش را جایگزین کرده شما کک‌تان نمیگزد آنوقت چگونه است که برای حذف نام خلیج فارس اینقدر برای ما شاخ و شانه میکشید؟

حضرت عباسی شما عجب ملت عجیبی هستید. پنجاه درصد سهم دریای مازندران که حق مسلم  شما بود را بدون سر و صدا از شما گرفتند یکنفر از شما ملت همیشه در صحنه اعتراض نکردید و حتی خون از دماغ کسی نریخت آنوقت هی دارید گیر میدهید که گوگل چرا این کار را کرد و از حق ما دفاع نمیکند؟

آقاجان! تاریخ نشان داده که ملت ..........و ترسو به هیچ حا نمیرسد. ملتی که توسری خور باشد حقش این است که در دنیا تحقیرش کنند. توی فرودگاهها با او بدرفتاری کنند. اسم دریا و شهرهایش را تغییر بدهند و یا مثل گوگل فقط به حذف نام آن اکتفا کنند.

آقای ملت ایران!

تا کی میخواهید دل خودتان را با این چیزها خوش کنید؟ خانه از پای بست ویران است و خواجه در بند ایوان است. مملکت شما را دارند غارت میکنند و حالا شما نشسته‌اید عزا گرفته‌اید که چرا گوگل این کار را کرد و چرا فلان سازمان آن کار را نکرد و غیره؟

بقول شاعر : برو قوی شو که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است. 

تا زمانی که شما اجازه میدهید این حکومت بیعرضه و غیر ایرانی بر شما حکومت کند باید هر روز شاهد این قبیل اتفاقات هم باشید. یک روز گوگل یکروز سایت وزارت دفاع امریکا یکروز یکروز آلمان یکروز فرانسه و یا هر خراب شده دیگر.



جمع کنید این بساط رو. شما اگر راست میگویید اجازه ندهید چند تا آخوند بیسواد مملکت را به اینجا برسانند که زنان و دختران شما برای تامین مخارج زندگی توی بارها و کازینوهای کشورهای حاشیه خلیج فارس تن فروشی کنند.



ما توی گوگل از شما ملت ایران در شگفتیم که چرا آنروز که جمهوری اسلامی تاریخ ایران باستان را از کتابهای تاریخ بچه‌های شما در مدارس حذف کرد رگ غیرتتان نجنبید؟ آیا برایتان مهم نیست که فرزندانتان هویت اصیل ایرانی خود را نشناسند و از تمدن اصیل و باستانی خود دور بمانند و بجای آنها در مورد صلح حدیبیه و نام اسب حضرت عباس را یاد بگیرند؟

چرا برای این چیزها حساسیت نشان نمیدهید؟

این حکومت اسلامی چنان فرزندان شما را در مدارس شستشوی مغزی میدهد که گویی اسرائیل دشمن بالفطره ما ایرانی‌هاست. آنقدر که در کتابهای درسی بر روی فلسطین و وقایع جنوب لبنان به بچه‌ها خوراک ذهنی میدهند از فردوسی و رستم و سهراب و شیرین و فرهاد خبری نیست.

خلاصه اینکه شما اول بروید مملکت خودتان را نجات بدهید بعد بیایید با ما دعوا راه بیاندازید. مطمئن باشید آنروز که نشان دادید یک ملت سربلند و سرفراز و قدرتمند هستید همه در مقابل شما جانب احتیاط و احترام را در پیش میگیرند و دیگر هر ننه قمری نمی‌آید به آب و خاک کشور شما قصد و غرضی داشته باشد. 

از طرف گوگل و حومه

به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed

متن ترانه ایکه موجب صدور حکم ارتداد شاهین نجفی از سوی ملاها شد




متن ترانه نقى 
خواننده: شاهین نجفی
آهنگ: نقی

نقی تو رو قسم به شوخ طبعیت
به این بیرون از گود تو تبعید
به آلت بزرگ زندگانی
که پشت ما نشسته رو به تهدید
نقی تو رو به تو به طول و عرض تحریم
دلار رو به رشد و حس تحقیر
نقی تو رو به امام مقوایی
به طفل علی گوی توی رحم گیر
به درس فقه تو اتاق عمل بینی
به آقا و تسبیح و جا نماز چینی
نقی تو رو به انگشت شیث رضایی
به دینی که اوت شده و فوتبال دینی
آی نقی حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم آی نقی
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم آی نقی
حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم آی نقی
تو ظهور کن که ما اماده تو کفنیم آی نقی
نقی تو رو قسم به عشق و ویاگرا
تو رو به لنگ های هوا شده و چاکرا
تو رو به سنگک و مرغ و گوشت و ماهی
سینه ی سیلیکونی و بکارت راه راه
نقی تو رو به ممه های گلشیفته
به ابروی نداشته که از ما ریخته
نقی تو رو به نژاد آریایی
به پلاکی که به گردن آویخته
نقی جون من تو رو به شوشول فرنود
سه هزار میلیارد زیر گنبد کبود
خلیج فارس و ارومیه هم قصه بود
راستی اسم رهبر جنبش سبز چی بود؟
آی نقی حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم آی نقی
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم آی نقی
حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم آی نقی
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم آی نقی
آی نقی آی نقی آی نقی
آی نقی آی نقی آی نقی
به رحلت جان گوز امام امت
به سیاسیون فسیلی تو غربت
به بیوه های باکلاس پلاس دیسکو
به بحث های روشن فکری تو چت
به غیرت مرد های اون کاره
به زنان مدافع حقوق مرد
به انقلاب رنگی از تو تلویزیون
به سه درصد جمعیت کتاب خون
تو رو به شعار های آبکی و توخالی
نقی تو رو به این جماعت حالی به حالی
صبح زنده باد میگن و شب مرده باد
به قهرمونای قصه های خیالی
آی نقی حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم آی نقی
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم آی نقی
حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم آی نقی
تو ظهور کن که ما آماده تو کفنیم آی نقی
آی نقی آی نقی آی نقی
آی نقی آی نقی آی نقی
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نقی 




به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۰, چهارشنبه

ناله ی گرگ از پشیمانی نیست . مردو آناهید

article picture




                                ناله ی گرگ از پشیمانی نیست

مردو آناهید .



بينش و کارکرد ِ يک ايرانی‌ی مسلمان با بينش و کارکرد ِ يک مسلمان ِ ايرانی برابر و همسنگ نيستند. اين سخن برآيند ِ يک بررسی است که در ديدگاه ِ آزادگان ارزيابی شده است. اين برداشت را بارها گفته‌ام و کمتر کسی شيره‌ی آن را مزه کرده است. با اين وجود، باز هم می‌گويم. بدان اميد که، شايد يکی از هزار، اين سخن را بگوارد و در خود بياميزد. زيرا آتش ِ مهر هنوز در سينه‌‌ی همه‌ی ايرانيان خاموش نشده است.

يک ايرانی، که مسلمان است، کيستی‌ی خود را ايرانی، در روپوش ِ اسلامی، می‌داند، او الله را در ايران می‌پذيرد چون او مسلمان شده است و الله را پشتيبان خود و ايران می‌پندارد. او مسلمانانی را بيشتر دوست دارد که آنها ايرانی باشند. او احکام اسلامی را ننگين نمی‌داند که از اجرای آنها در ايران شرمسار بشود.

او از راه ايمان، نه از راه ِ خرد، شريعت اسلام را نيکو می‌پندارد. از اين روی او پذيرای اين احکام در ايران است. او از اسلام به سود ميهن خود می‌گذرد. يک ايرانی، که خود را مسلمان می‌پندارد، او از خودبيگانه است. ولی او دشمن ِ ايران و ايرانی نيست.


يک مسلمانی، که او را شهروندی از ايران خوانده‌اند، هويت او در ايمان او به اسلام است. پيوند ِ او با ايران در پيوند ِ ايران با اسلام است که او از اين سر زمين سود می‌برد. او ايران را برای سربلندی‌ و سود ِ اسلام می‌پذيرد. او برای زيبا نشان دادن ِ اسلام، ايران را زشت نشان می‌ دهد.

او برای پايدار ساختن ِ اسلام، ايران را ويران می‌سازد. هستی‌ی او تنها در بودن ِ اسلام جای دارد، او به سود اسلام از ايران و ايرانی می‌گذرد. يک مسلمان، که از ايرانی بودن بهره‌مند شده است، يا در ايران جای گزيده است، او به کردار دشمن ايران و ايرانی است او تنها برای اسلام جانبازی می‌کند.

چون هر نشانه‌ای، که از شکوه يا از فرهنگ ايران درخشان بشود، پسماندگی و درماندگی‌ی اسلام را آشگار می‌کند. اين است يک مسلمان ِ ايرانی هميشه در نابود ساختن و آلوده کردن شکوه و فرهنگ ِ ايران می‌کوشد. او پستی‌ها و زشتی‌های اسلام را با نشانه‌هايی، که از گوهر ِ فرهنگ ايران دزديده شده‌اند، می‌پوشاند.


در اين جستار بر آن نيستم که ايرانيان ِ مسلمان شده را شناسايی و نشانه گذاری کنم. زيرا انگيزه‌ی ميهن پروری در درون آنها هنوز نخشکيده است. برای نمونه: آنها هنوز از هنر و نشانه‌های ايرانی، که در ساختن مسجدها به کار رفته‌اند، بر خود می‌بالند.

پس سخن از شناسايی‌ی ويژگی و نشان‌های مسلمانان ِ ايرانی است که زيان بخش‌ترين آنها اسلامزدگان به ويژه اسلامفروشان ِ ايرانی هستند. اسلامزدگان کسانی هستند که با پستی‌ها و زشتی‌های اسلام خو گرفته‌اند و از پسماندگی‌ و زشتخويی خودشان هم نمی‌رنجند وآنکه تنها از آشگار شدن ِ اين پسماندگی‌‌ها شرمنده می‌شوند.

اسلامزدگان نيروبخش ِ واليان اسلام و اسلامفروشان هستند و هيچگاه نمی‌خواهند و نمی‌توانند به سررشته‌ی پليدی‌هايی، که خرد ِ آنها را از کارآيی انداخته است، پی‌ببرند. کوتاهنگری‌ی اسلامزدگان ميدان ِ تاخت و تاز ِ اسلامفروشان را بزرگ می‌دارد و بازار آنها را گرم می‌کند.

واليان اسلام، که گردانندگان ِ  شريعت هستند، آنها اسلامفروشان ِ آشگار و با ايمانی هستند که در پياده کردن ِ احکام شريعت هم می‌کوشند و از اين را سود می‌برند. آيت الله‌ها، مفتی‌ها، بن لادن‌ها، حزب الهی‌ها و به کردار جهادگران ِ با ايمان نماينده‌ی فروش ِ کالای سرگشاده‌یِ اسلام هستند. اين کسان درون‌مايه‌ی اسلام را کمتر پنهان می‌کنند.

پست ترين اسلامفروشان، خودفروختگانی هستند، هوچی‌گر که اسلام را در رسانه‌های زورمند بزک می‌کنند تا خوشباوران ِ مسلمان را از گسستن ِ بندهای بردگی بازدارند و ناباوران مسلمان را در ناآگاهی آرام بدارند.

همه‌ی ريزه‌های وجود اين فرومايگان با زهر اسلام آلوده شده‌اند و در پيکر آنها ديگر جايی برای انساندوستی نمانده است. از آن جا که در شريعت اسلام هر خدعه، يعنی هر گونه دروغ و نيرنگی، در راه ِ گسترش و نجات اسلام جايز، يعنی آزاد، است. اين است که اين خودفروختگان، برای نجات يا بزرگداشت ِ اسلام، از هيچ گونه انسان ستيزی روی گردان نيستند.

حکومت اسلامی با کردار ِ زشت ِ خود درون‌مايه‌ی احکام اسلام را به روشنی نشان داده است. از سنگينی و سختی‌یِ ستمی، که بر مردمان ايران فرود آمده است، بيشتر ِ مسلمانان ايرانی هم از اين همه بيدادگری و انسان ستيزی ناخشنود و برخی از آنها هم خشمگين شده‌اند. 

شايد برخی از مسلمانانی، که آنها را هم ايرانی می‌خوانند، به کژی از اين بيدادگری سود برده‌اند يا اين که برخی از نادانی ستم پذير شده‌اند.

از اين روی حکومت اسلامی و زورمندان ِ اسلام پناه، نياز به جارچيان و آرايشگرانی دارند، که آنها اسلامی را به دروغ زيبا بنگارند و در زربرگهای فريبنده نشان بدهند. تا مسلمانان از زندان ِ ايمان نگريزند و مردمان ِ اروپا هم جهادگران و مسلمانی را، که به سرزمين آنها واريز می‌شوند، بپذيرند.

اين اسلامفروشان، در چهره‌های گوناگون، بر ايرانيان ستم وارد می‌آروند و آنها را در تاريکخانه‌ی نادانی و بردگی به زنجيرهای دروغ بند می‌کنند. اين زهر فروشان: چه آنان که در مکتب‌های اسلامی عالم ِ اسلام شناس شده‌اند، چه آنها که در زندان حکومتی آموزش ِ اسلامفروشی ديده‌اند، چه آنان که خود را جداگانه هم به بيگانگان فروخته‌اند و چه آنها چندان خريداری برای نادان پروردن نيافته‌اند.

همه‌ی اين شيادن ِ دروغوند دارای يک نشان ِ ويژه‌ای هستند که از ديدگاه آزادانديشان پنهان نمی‌ماند. گرچه اين نشان به چشم اسلامزدگان و از خودبيگانگان نمی‌آيد.     

نشانی را که، همه‌ی اين جارچيان ِ خودفروخته، نمی‌توانند پنهان کنند اين است: آنها از ديدگاهی سخن می‌گويند که معيار زيستن برای انسان دين، به ويژه معيار ِ زيستن در ايران، اسلام است. از آنجا که حکومت اسلامی به کردار سيمای ترسناک ِ اسلام را بر همگان آشگار ساخته است، پس کار ِ اين دروغوندان اين است که پسماندگی و زشتی‌های احکام اسلامی را به آخوندها پيوند بزنند تا پليدی‌های شريعت ِ اسلام ديده نشوند.

هوچیگران ِ پروده شده در مکتب اسلام، به خواست ِ واليان اسلام، برآنند تا بيدادگری‌های اسلامی را از نگرش مردم دور بدارند. آنها می‌کوشند کردار ِ حکومت اسلامی را، که آشگارا دگرانديشان را گردن می‌زند، کرداری جدا از شريعت اسلام نشان بدهد تا بهتر و آسانتر بتوانند اسلام خود را، که آن را در پوسته‌های زربرگ پيچيده‌اند، بفروشند.

آسان ترين راهی که بتوان ستمديدگان ِ مسلمان را، که ايرانی هستند، در بندهای ننگين ِ ايمان نگه داشت، اين است که آنها را به اسلامی راستين و رحمانی و نرم، که هرگز در هيچ زمانی و هيچ مکانی ديده نشده است، اميدوار ساخت.

اين مژدگانی را، بپش از 800 سال است که خوشباورانی عارف، مانند مولوی و عطار، بدانگونه در ژرفای مردم ايران فرو کرده‌اند که هنوز بيشترين ِ آنها، در جذبه‌، بی‌هوش مانده‌اند.

انگيزه‌ی اين نوشتار بيشتر نمايش فيلم کوتاهی از يک مسلمان بوده است که او برای نجات ِ ته مانده‌ی (تتمه) اسلام از کشتار و دروغ و فريب، در حکومت ِ ِاسلامی، می‌نالد. آنچه که من از مويه‌های اين منجی‌ ته مانده برداشت کرده‌ام، به زبان ساده چنين است:

او در آغاز ِ حکومت ِ اسلامی اميد بر اين داشته است که ولايت فقيه عدالت اسلامی و کرامت انسانی را بر اُمت مسلمان ِ ايران شايد هم بر مسلمانان جهان فرود بياورد. از آنجا که ميزان ِ سن ِ دختران ِ تن فروش به 12 سال رسيده، او به اين برآيند دست يافته است که روحانيان هم، اگر به قدرت برسند، می‌تواند دروغ بگويند، ستمکار بشوند و با خوشی‌های دنيوی همآغوش گردند . ( پرسش ِ من: آيا روحانيانی که به حکومت نرسيده‌اند راستکار و مهربان هستند)

به هر روی اکنون که، روحانيان در ايران بر مردم ِ مسلمان اين همه ستم وارد آورده‌اند، سيمای اسلام به زشتی آشگار و از گرايش‌های دينی‌ی مردم کاسته شده است. پس حکومت اسلامی مردود شده، تا دير نشده است، بايد برای نجات ِ ته مانده‌ی اسلام چاره‌ای را جويا شد و گرنه نجات اسلام نا ممکن می‌شود.

اين عزادار چنين مويه سر می‌دهد که: ما مردود شديم، ما دروغ گفتيم، ما غارت کرديم، ما شکست خوريم، ما آدم کشتيم. پس ما اشتباه کرديم و در اين اشتباه به اسلام زيان وارد آورده‌ايم.

پيشنهاد او اين است: برای حفظ ته مانده‌ی اسلام همان فضای فراخی را که برای خودمان می‌خواهيم، طبق همان آموزه‌های دين خودمان، برای گرايش‌های و اعتقادهای دينی ديگر هم بخواهيم. او نام می‌برد: برای سُنی مذهب‌ها، برای بهايیان، برای کومونيست‌ها. ( اشاره‌ : آموزه‌ی دين او شريعت اسلام است. ولی روشن نيست طبق اين شريعت، که او آن را به دروغ آموزه‌ می‌نامد، کومونيسم هم از گرايش‌ها و اعتقادهای دينی شمرده می‌شود يا نه)‌

از اين که او کشتار ِ آدمها را، در حکومت اسلامی، يادآور می‌شود و می‌گويد ما دروغ گفتيم، ما غارت کرديم، ما ستم کرديم، ما آدم کشتيم، برخی کسان از اين يادآوری‌ها، که تا کنون بر همگان روشن و آشگار بوده‌اند، به شگفت آمده و لب به ستايش و آفرين بر منجی‌ی ته مانده‌ی اسلام گشوده‌اند.

اگر اين يادآوری نشان ِ دلاوريست، پس خمينی، به بزرگی‌ی عزراييل، دلاوری است. زيرا او از انبوه ِ کشتارهایِ رسول الله و امامان شيعه يادآوری کرده و بر همين برابری هم به کشتار ِ دگرانديشان آشگارا امر کرده است.

اين مويه سرا کشتار ِ 1400 ساله‌ی اسلام را عدالت و کرامت انسانی می‌پندار و او، جدا از شريعت اسلام، تنها 33 سال ستمکاری‌های حکومت اسلامی را برای بقای اسلام زيان بخش می‌داند.


در اين جا پرسش‌هايی بر می‌آيند:

مگر سنی‌ها در اين 1400 سال آدمها را کشتار نکرده‌اند؟

مگر در سرزمينی‌هايی، که سنی‌ها زورمند شده‌اند، کم آدم کشته‌اند؟

(هان يادم آمد: در عدالت اسلامی و کرامت انسانی تنها کافران، مشرکين، آتش پرستان، زنديقيان، محارت و مرتدها را گردن می‌زنند. زيرا الله که اين کسان را برای کشتن و عذاب دادن خلق کرده است.)

مگر کومونيست‌ها، در شوروی، برای رسيدن به حکومت کشتار نکرده‌اند؟

{شايد بايد اين 30 و40 ميليون آدم را، که کومونيست‌ها کشته‌اند، بخشيد و فراموش کرد. پيشتاز اين بابا هم اُن يارو پونسی بوده که می‌گفت جنايات اسلامی را بايد بخشيد ولی فراموش نکرد. (تا همه يادشان باشد و در اطاعت و عبادت کوتاهی نکنند)}.

نشانه‌هايی از دروغوندی و فريبکاری اين منجی:

آيا او جايی را در جهان يا در تاريخ اسلام می‌شناسد که کرامت و عدالت اسلامی به جز اين باشد که حکومت اسلامی در ايران پياده کرده است؟

آيا در زمان رسول الله، سرکردگان و پيشوايان اسلام بهتر از اين حکومت عدالت و کرامت داشته‌اند؟

آيا عدالت الهی، که در قرآن به آن پرداخته شده است، به جز گردن زدن، دست و پا بريدن، تازيانه زدن و در آتش سوختن است؟

آيا در شريعت اسلام هميشه زنان برای تن فروشی به کار نمی‌روند؟

آيا سن زن فروشی در اسلام زير 12 سال نيست؟

آيا بنيان گذاران اسلام، تنها با کشتار دگرانديشان، اسلام را گسترش نداده‌اند؟

آيا احکام جهاد در اسلام برای کشتار و غارت دگرانديشان نيستند؟

آيا آخوندی، که او را روحانی می‌خواند، هيچگاه سخنی راست بر زبان رانده است که برای فريب مردم نباشد؟

آيا "لا اله الا الله" که بنياد اين عدالت و کرامت است يک دروغ و پشتوانه‌ای اين دروغ شمشير جهادگران نيست؟


اگر هم اين ته مانده منجی، تا پيش از شورش 57 از آدمکشی در اسلام نشنيده بوده است دستکم پس از آشگار شدن ِ کرامت ِ آيات عظما، در آتش زدن سينما رکس آبادان، بايستی به عدالت و کرامت اسلام پی ‌برده باشد.

شايد هم او، در آن زمان، روزنامه‌های حکومت اسلامی را نخوانده است. آيا وجدان ِ اين خودباخته از کشتارهايی که قضات شرع ِ مقدس اسلام، در نخستين سالهای حکومت، بر اساس احکام ِ شرع انجام ‌داده‌اند، آزرده نشده است؟

اين اسلامداران در آن زمان برای نجات اسلام آدم کشته‌اند و در اين زمان می‌خواهند برای نجات ِ ته مانده‌ی اسلام  ايران و ايرانی را به جمع ِ دينمداران بسپارند. (برنامه‌ای که در عراق و افغانستان پياده شده است)

اين است که ايشان ناگهان، پس از 33 سال خون ريزی، فهميده است که آنها ضرر کردند، آنها شکست خوردند، آنها مردود شدند. چون مردمان تا اين اندازه هم نادان نبودند که آخوندها بتوانند زهر ِ عدالت ِ اسلامی را به جهانيان بخورانند. 

آنچه را که او، در اين نمايش، بازگو می‌کند چيزهای تازه‌ای نيستند که کسی آنها را نشنيده و به آنها آگاهی نداشته باشد. پرسش:

آيا کسی در ايران وجود دارد که از آدمکشی‌های حکومت اسلامی آگاهی نيافته باشد؟

پاسخ: همه‌ی مردم ايران می‌دانند که حکومت اسلامی هزاران جوان را کشتار کرده است و هنوز هم در هر زمانی که خشمگين بشود آدم می‌کشد.

اسلام از دروغ سرشته شده است. فريب، دروغ، غارت و ايجاد ترس هم از ويژگی‌هايی هستند که اسلام از آنها پا گرفته است.

مسلمانان با ايمان و عالم به شريعت می‌دانند که کردار ِ حکومت بر پايه‌ی شرع مقدس اسلام است. رسول الله و امامان ِ شيعه هم برای کشتارهايی که کرده‌اند، از سوی مسلمانان، ستايش می‌شوند و از سوی اسلامزدگان هم نکوهش نمی‌شوند.

مسلمانان ايرانی هم، که اين ستمها بر آنها وارد آمده‌اند، بر اين پندارند که کشتار ِ برخی از اين جوانان شرعی نبوده و آخوندها به نا حق خون آنها را ريخته‌اند. ( گر نه، زمين را ازخون ِ کافران رنگين ساختن حکمی قرآنی است)

هيچ کدام، از اين مسلمانان، کشتار ِ اسلامی را محکوم نکرده‌اند و هرگز هم از کشتار ِ نامسلمانان (کافران) شرمند نشده‌اند. از آن روی برخی از اين مسلمانان از کشتار ِ حکومت اسلامی رنجيده‌اند که آنها اين دگرانديشان را کافر نمی‌دانند. گرنه مسلمانان کشتن کافران را وظيفه‌ی خود می‌ دانند و با فرياد الله اکبر سر می‌برند.

اين عزادار، که هنوز ايران را غنيمت اسلام می‌پندارد، پيشنهاد می‌کند که بايد بخشی از اين طعمه را به سنی‌ها و بهايی‌ها و کومونيست‌ها واگذار کنند.

اين خودباخته هنوز معيار زيستن و معيار کشورداری را در عقيده‌های پوسيده‌ می‌پندارد. او زشتی‌ها و پسماندگی‌های شريعت را به حکومت اسلامی بند می‌کند و آنها را از اسلام جدا می‌سازد. او مردمان ايران را، با گرايش‌های اعتقادی، از يکديگر جدا می‌کند.

او انسان ِ آزاده و آزادانديشی را در انسان نمی‌شناسد و بنا براين خواهان است که ايرانيان، بند شده به عقيده‌هايشان، به دينمداران ِ آن عقيده‌ها واگذار بشوند.

مگر ايرانيان گوسپند و گاو يا شتر هستند که بايد هر بخشی را به شبانی سپرد که آنها سزاوارهستند؟

او که، اشک تمساح می‌ريزد، به اين انديشه راه نيافته که ايران از آن ِ مردمان ايران است نه از آن ِ دينمداران ِ برده ساز و برده فروش.

مردمان ايران، هزاران سال پيش آن که جهادگران عرب، الله را، برای کشتار و غارت، خلق کنند، آنها سامان کشورآرايی را در جهان بنيان گذارده‌اند. آنها با فرهنگ ِ باشکوه ِ خود هيچ نيازی به احکام پسمانده‌ی چادرنشينان بيابانگرد ندارند.

البته رنجی نيست، اين کس با عقيده‌ی پستی که دارد کوشش کند که ته مانده‌ی اسلام را نجات دهد و در اين راه به فريبکاری و دروغوندی بپردازد و بسياری از ساده پنداران هم او را ستايش کنند.

آزردگی‌یِ من از کسانی است که، آنها خود را آزادانديش و ميهن پرور می‌پندارند، تا کنون هم بسيار شماری از اين اسلامفروشان ديده و سخنان آنها را شنيده‌اند. ولی هنوز زبان دروغوندان و منجی‌های اسلامفروش را ياد نگرفته‌اند.

مردو آناهيد

دريافت بازتاب از ديدگاه خوانند گان:   MarduAnahid@yahoo.de

مردو آناهيد
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه


 
                  تهــران   خیابان لالــه زار در سال 1973

به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed