از محترم مومنی روحی .
شما اگر به موجودیت خدا هم کوچکترین اعتقادی نداشته باشید ؟ باید بدانید که بالاخره شما اگر هیچ چیزی نباشید ، مجموعه ای از یک انرژی کامل می باشید ؛ که از انرژیهای دیگری پدید آمده اید . بر همین اساس باید اذعان نمود ، که آن انرژیهای دیگر نیز خودشان از یک منبع وسیع و بزرگی از یک انرژی کامل تر تولید شده اند ؛ پس فرض کنید که آن منبع بزرگ و وسیع از انرژی را خدا بنامید . در این صورت شما نیز از همان منبع به وجود آمده اید انتظار مخلوق از خالقش چیست ؟ بدون تردید همه چیز ، پس چرا در بیشتر مواقع ، او پاسخ درخواستهای آدمیانی را که به او محتاجند را نمی دهد ؟ و یا اگر بدهد بسیار طول می کشد ؟!
انسانها در بیشتر مواقع خواسته های گوناگونی از آفریدگارشان دارند ؛ انتظارشان هم این است که خیلی سریع به همه آرمانهایشان برسند ؛ و خدا همه راهها را برای رسیدن ایشان به سرمنزل مقصود ، برایشان هموار بکند !
اما بسیاری از این آرزومندان نمی دانند ، که برآورده شدن نیازهای ایشان و همه آدمیان دیگر ، مانند بقیه موارد زندگی آنان ، دارای فرمولهای خاصی است که باید توجه دقیق و عمیقی به آنها داشته باشیم !
تصور بکنید که شما دچار بیماری آنژین بشوید و گلویتان حسابی چرک کرده باشد ؛ در این صورت اگر از پزشک خودتان درخواست یک پرس خوراک چرب ، و یا یک ظرف ترشی بکنید او به شما چه خواهد گفت ؟ طبیعی است که دکتر شما هرگز اجازه ندهد ، که شما با داشتن آن بیماری چنین خوراکی های چرب و ترشی را بخورید ؛ و یک آنژین ساده را تبدیل به عفونی شدن همه بدنتان بنمائید !
چیزهائی هم که ما انسانها از خدایمان می طلبیم ، اگر برآورده نشوند ؟ حکایت همان بیماری و کاسه ترشی است ! یعنی برآورده شدن آن خواسته ها مسائلی هستند که برای شما زیانبار خواهند بود ؛ و چون شما به این امر واقف نیستید می پندارید که خدا در حق شما ظلم نموده است !
بدیهی است که باید ابتدا چرک گلویتان خشک بشود ، و دوران نقاهت را نیز سپری بکنید ؛ آنگاه با خیال راحت با هر وعده از خوراکهای روزانه تان ، اگر مایل بودید ترشی هم بخورید .
در بعضی از موارد هم نیازهای ما برآورده می شوند اما ما متوجه تحقق آنها نمی گردیم ! نگوئید : " ما که چیزی ندیدیم ، کی چنین شده که ما نفهمیدیم ؟ " ما آدمها آنقدر در زیاده طلبی هایمان غرقه هستیم ، که بسیاری از حقایق موجود در زندگی مان را یا نادیده می گیریم ؛ یا اگر آنها را ببینیم ، می پنداریم که تمام آن موفقیت های ناب را خود ما برای خویشتن تدارک دیده و به ثمر رسانده ایم !
فرض کنید در یک هواپیما سوار هستید و از جائی به جای دیگر در پروازید ؛ یکباره خلبان یا میهماندار آن هواپیما از طریق بلندگو اعلام می کند ، که برای هواپیما مشکل فنی پیش آمده ، و همگی تان در شرایط اضطراری می باشید ؛ آنها با توصیه به شما جهت حفظ خونسردی تان ، مراتب کارهائی را که باید انجام بدهید را برای شما توضیح می دهند . این توضیحات به جای آنکه شما را آرام بکنند ؛ بر نگرانی شما می افزایند . طبق معمول وقتی ما آدمها دچار مشکل می شویم ، به یادمان می آید که خدائی هم هست و می توان از او یاری خواست !
در چنین صورتی دست به دامان او می شوید و شروع می کنید به دعا کردن و یاری طلبیدن از خدایتان ! سرانجام با مساعی کارکنان هواپیما و تلاشهای خلبان آن ، وی قادر می شود که با همه آن مشکلات ، هواپیما را صحیح و سالم و به آرامی بر روی یک باند از نزدیک ترین فرودگاههای قابل دسترس فرود بیاورد .
آنگاه با نهایت افتخار و خوشحالی دوباره از طریق همان بلندگوهای داخل هواپیما ، به شما و سایر مسافران که تقریبا در حالت شوک به سر می برید ؛ بشارت می دهد که می توانید به آرامی از هواپیما خارج شده و نفسی تازه بکنید .
سپس شما که تمام آن لحظات آکنده از دلهره را با دعا کردن و استمداد جستن از خدایتان ، وی را به کمک می طلبیدید ؛ کاملا فراموش می کنید که این مهم را چه بسا هم او برایتان تحقق بخشیده است ؛ ولی شما کاملا فراموش نموده اید و همین که از هواپیما خارج می گردید ؛ از خلبان و همکاران او به فراوانی سپاسگزاری می نمائید ؛ و به آنها برای چنین کار بزرگی تبریک می گوئید . حسابی آنها را مورد تمجید و تأیید خویش قرار می دهید . در حالی که با بیان یک جمله کوچک ، یک تشکر خشک و خالی هم از خدایتان نمی کنید ؛ و همیشه از او طلبکارید !
شاید که حق با شما باشد که ازخالقتان طلبکار باشید ؛ چرا که او شما را به وجود آورده و باید برایتان تا جائی که به مصلحت شما باشد همه کاری را انجام بدهد . اما آیا من و شما به عنوان موجودی که اینهمه امکانات را از او گرفته و می گیریم ؛ هیچ وظیفه ای در باره وی نداریم ؟ اگر هم داریم کی باید به آنها عمل بکنیم ؟!
هنگامی هم که در یک رابطه ما از خدایمان سپاسگزاری می کنیم ، مفهومش آنست که به مزیت های مهمی دست یافته ایم ، که برایمان شکی باقی نمی گذارند که آنها را خالقمان به ما داده است . در چنین صورتی زحمت می کشیم و همچنان طلبکارانه می گوئیم : " خدایا شکرت " !
نه خدا به شکرگزاری ما محتاج است ، و نه با ناسپاسی های ما ، از رزق و روزی که به ما می دهد کم می گذارد ! ولی ما باید بدانیم که چنین عملی ، یک روش تربیتی برای خودسازی است . اگر هم تاکنون در بسیاری از مراحل زندگی مان دچار ناکامی هائی شده ایم ؟ مشکل از جانب خود ماست و خدا خسته نشده است !
استاد بزرگواری داشتیم که یک روز در هفته ، در جلسات خصوصی درس ایشان ، روشهای خودسازی را از آن استاد ارجمند می آموختیم . نمی دانم هنوز در قید حیاتند یا دار فانی را وداع گفته اند ؟ ایشان دکتر ابراهیم خواجه نوری بودند که اتفاقا هفته ای یک روز هم در رادیو ایران آن زمان ، اصولی از روانشناسی را به شنوندگان خود آموزش می دادند و در تهذیب اخلاق مردم نقش بسزائی را ایفا می نمودند .
دکتر ابراهیم خواجه نوری همواره توصیه شان این بود که مانند مردمان ناسپاس نباشید ؛ اگر چه همه ما ناخواسته به این جهان هستی وارد شده ایم ؛ اما اگر به وظایفی که زندگی مدنی بر ما می نهد عمل نکنیم ؟ با سایر حیوانات در چرخه آفرینش هیچ تفاوتی نداریم !
در این رابطه کاملا حق با ایشان بود ؛ زیرا ما آدمها موجوداتی هستیم که صفات خوب و بدمان فراوانند ؛ در حوصله این نوشتار نمی گنجد که از تمامی صفات مورد نظر سخن بگوئیم . اما یکی از صفت های بد آدمی که بی صبری و کم تحملی اوست را مثال می زنیم .
در اثر همین عدم بردباری ما ، فراموش می کنیم که هر چیزی برای آماده مصرف شدن ، نیاز به وقت کافی و زمان لازم را دارد . به طور مثال ما ایرانی های خوش خوراک ، بخوبی می دانیم که خوراکی هایمان که برای ناهار و شاممان آماده می کنیم ؛ تا خوب جا نیفتند قابل خوردن نیستند . پس آشی که هنوز جا نیفتاده ، نه تنها خوردنش مفید نخواهد بود ؛ بلکه موجب دل درد و نفخ شکم هم خواهد شد !
رسیدن ما به خواسته هایمان نیز ، اموری نیستند که فورا تحقق بیابند و ما را به امیدها و آرزوهایمان برسانند . در میان ما ایرانیان که عاشق سرزمینمان هستیم ، آرمان بسیار بزرگی مشترک می باشد و همگی مان برای رسیدن به آن انتظار می کشیم و برخی از ما حوصله کافی برای به سر رسیدن این انتظار را نداریم !
این آرمان والا ، رهائی میهنمان از چنگال آخوندهای نالایق ، و آزاد شدن هم میهنان درون مرزهای کشورمان ، از دست دژخیمان این حکومت منفور و عاری از رعایت قوانین بشردوستانه است . به همین دلیل هم آرزو می کنیم که هر چه سریع تر به این خواسته مان برسیم .
بسیار خوب ، خیلی هم عالی است و باید که چنین امری با جدیت کامل پیگیری بشود و حاصل گردد ؛ اما اگر در این رابطه ، عده ای سودجو با علم به خواسته های ما جهت نجات میهنمان گام پیش بگذارند و بخواهند که به ما کمک نمایند ( البته کمک های آنها برای خودشان است که تا ابد از شیره جان آن ملک اهورائی به رگهای زیاده طلب خودشان خون حیات بخش جاری بکنند ؛ و برای همیشه از ملت نجیب ایران طلبکار باقی بمانند . ) به همین خاطر هم ما نباید در این مقوله عجول باشیم و به هوای بیرون راندن آخوندهای جنایتکار از میهنمان ، خودمان را از چاله در بیاوریم و به درون چاه بیندازیم !
برای ما در شرایط کنونی ، بهترین راه توجه به رهنمودهای شهریار میهنمان است ؛ که با درایت کامل بر همه چیز اشراف دارند و با بینش کامل نه تنها بر این امر ، بلکه بر امور بسیاری که عقل ما مردمان عادی کشش تشخیص آن را ندارد هم بخوبی واقفند .
رهائی ایران از یوغ اسارت آخوند شیاد و اشغالگر ، نیاز به برنامه ریزی های مدبرانه و انجام یافتن این برنامه ها بگونه ای باید باشد ؛ که اجازه ندهیم بدنه میهنمان را تکه تکه بکنند و به بهانه نجات ایران از وجود و حضور این جمهوری پلید اسلامی در ایران ، تمامیت ارضی آنرا به خطر بیندازند !
اکنون که به لطف همان کردگار عظیم ، کارهای مورد نظر ما جهت رهائی ایران و ایرانی از یوغ آخوند ، در مرحله ای است که همگی مان بر آنیم تا از وجود شاهزاده عزیزمان که بدون تردید شهریار عزیز ما هستند و با افتخار به راهبری های ایشان معتقدیم ؛ باید پروانه هائی باشیم که پیرامون چنین شمع فروزانی بگردیم و با تقسیم نمودن گرمای عشق میهن پرستانه ایشان و خودمان به ایران ، در صدد یافتن بهترین راهها باشیم . پیش از آنکه هر کشور زیاده طلبی ، به خودش حق بدهد که علیه سرزمین ما به آنجا لشگرکشی نماید !!
تابستان 2571 آریائی هلند
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)