از بانو محترم مومنی روحی
در جامعه کنونی ایران آخوند زده ، که مانند خوره ( جزام ) به جان ملک و ملت ما افتاده اند و روزگار ایران و ایرانی را تباه ساخته اند ؛ کلیه آحاد ملت در جبر حاکمیت این رژیم قشری و عقب مانده بدوی ، در فشارهای گوناگون اجتماعی به سر می برند . اما در مورد زنان جامعه ما موضوع بیش از بقیه جای نگرانی دارد . زن اصل و اساس در یک پایگاه خانوادگی است ؛ او باید به خاطر مسؤلیت های سخت و مهمی که در این پایگاه بر عهده اش گذارده شده است ؛ بتواند با کمال آسودگی خیال ، و با افکار باز و تدبیرزنانه خویش ، به اداره امور مربوط به خانه و همسر و فرزندانش بپردازد ؛ اگر قرار باشد خود او که باید وجودش مانند شمعی فروزان ، به کاشانه شان نور و مهر و گرمای عشق و عاطفه را بتاباند ؛ دچار مشکلات مختلفی باشد ، چگونه خواهد توانست به مسؤلیت های مهمی که دارد بپردازد ؛ و به رتق و فتق اوضاع خانه و خانواده بکوشد ؟!زن ، که ایفا کننده نقشهای متعددی در خانواده است ، بیش از دیگر اعضای آن ، به آرامش خیال و آسایش فکر نیازمند است . اما با وجود چنین حاکمان زن ستیزی که در میهنمان حضور دارند ؛ نه تنها آرامش و آسایشی برای او باقی نمانده است ؛ بلکه به سبب همین نابسامانی فردی او ، تأثیرات بد عدم آرامش وی ، بر روی زندگانی و موقعیت دیگر اعضای خانواده او نیز ، نفوذ خواهند نمود و مرد او و فرزندانش نیز دچار مشکلات عدیده ای خواهند گردید !
یک زن ، اگر فقط خانه دار باشد و در بیرون از خانه دارای یک شغل اجتماعی نباشد ؛ باید نقشهای متفاوتی مانند : آشپزی برای اعضای خانواده و میهمانها ، آموزگاری برای فرزندان دانش آموز که نیاز به کمک فکری برای انجام دادن تکالیف منزل را دارند ، آفریدن فضای سالم و شاد برای تأمین آسایش فکری اعضای خانواده اش ، رسیدگی به امور اقتصادی خانه برای صرفه جوئی و دقت در صحیح خرج نمودن حقوق ماهیانه و درآمدهای همسرش ، مراعات پاکیزگی خانه و نظافت کلی هر چه که مورد استفاده همگی شان قرار می گیرد ، کارشناسی نوع سالم و مفید بودن مواد خوراکی که برای مصرف فرزندان و همسر و میهمانان و خودش درنظر می گیرد ، دانستن نکات مربوط به بهداشت و اصول پایه در کمکهای اولیه جهت پیشگیری از گسترش اتفاق ناگواری که برای یکی از اعضا پیش بیاید ، مشاورت با همسرش در همه مسائلی که مرد خانه نیاز به مشورت نمودن با کسی را داشته باشد ، مسؤلیت رسیدگی به امور تحصیلی فرزندان و مراجعه منظم به مدارس آنها جهت آگاهی از مسائل ایشان در رابطه با درس و اخلاق شان ، گاهی هم اگر بلد باشد انجام دادن کارهای خیاطی و باغبانی منزل ، داشتن یک دبیرخانه داخلی جهت بایگانی نامه های اداری و مهمی که باید برای زمان نیاز آرشیو بشوند ، خرید روزانه و هفتگی که یکی از مهمترین نقشهای اوست ، به اضافه کارهای کوچکتری مثل اطوکشی و تغییر دکوراسیون خانه و شستشوی لباسها و نظیف نگه داشتن وسایل خواب و بردن و برگرداندن بچه ها به مطب دکتر و یا کتابخانه و پارک و امثال اینها ؛ و بسیاری موارد دیگر که من اکنون به خاطر نمی آورم ؛ وظایف مستمر یک زن خانه دار ایرانی است !
حال اگر این موجود ، زنی کارمند باشد و بایستی در امور اقتصادی خانه نیز نقشی اساسی را ایفا بکند ؛ و در خارج از خانه اشتغال بیابد و برای امور مالی کمکی به همسرش بنماید ؛ باید با قرار دادن یک دوربین مدار بسته در خانه او ، به کارهائی که وی باید بعد از برگشتن از کارش در خارج از منزل به انجام برساند توجه کرد !
در چنین شرایطی او دیگر تنها یک انسان نیست ، بلکه ماشینی با سرعت زیاد است ؛ که باید برای انجام دادن تمام اموراتی که یک زن خانه دار بر عهده اش می باشد ؛ به خاطر کمبود وقت ، تند تند بدود و کارهایش را تمام بکند !
زنی با این شرایط می گفت : " من زن و انسان نیستم ، بلکه یک اسب چاپارم ، که از صبح تا غروب در خارج از خانه ام ، و از غروب تا نیمه های شب در داخل آن می دوم . " ! - زنانی نیز هستند که با مشکلات اقتصادی در خانواده مواجه اند ؛ اما به دلائلی نمی توانند که در خارج از خانه کار بکنند ( شوهرشان راضی نیست ، تحصیلاتشان کافی نیست ، یا عدم میل شخصی ) ، به آنها اجازه نداده است که در خارج از محیط خانه اش کار بکند . اینها برای کمک کردن به همسرانشان در امور مالی ، در همان خانه هایشان به کارهائی مانند آرایشگری و خیاطی برای دیگران می پردازند . اینها نیز همان شرایط سخت زنان کارمند را باید متحمل بشوند . در غیر این صورت نخواهند توانستند آنهمه مسؤلیت سنگین را انجام بدهند !
موارد و مسائل بالا ، در رابطه با زنان عادی کشورمان است ؛ زنانی هم هستند که دارای مشاغل مهم اجتماعی می باشند ، و فعالیت هایشان نقش کلیدی در محل کار و اجتماع ایشان دارند . در همین رابطه هم هست که برخی از اینها ، به خاطر سخت گیریهای دولت و قوانینی که حکومت بر آنها تحمیل نموده ؛ مشکلات فوق العاده ای را نیز پیدا می کنند . آنگاه که دولت یک سیستم حکومتی ، نتواند برای حل نمودن چنین مسائلی در زندگی افراد جامعه ، به ویژه در مورد زنان آن کمکی به ایشان بنماید ؛ اگر این دولت ناتوان از حکومت فاسدی مانند جمهوری جنایت پیشه اسلامی باشد ؟ زنان شهروند در کشوری با چنین حاکمیتی ، کارشان به جائی خواهد رسید ، که نهاد عفو بین الملل سازمان ملل متحد ، جهت وضعیت موجود برای زنان در ایران ، اظهار نگرانی بکند !
به گزارش عفو بین الملل که برای کمیسیون وضعیت زنان در سازمان ملل ارسال نموده ؛ زنان ایران ، از جمله فعالان سیاسی و اقلیت های مذهبی در ایران ، مورد آزار و اذیت فراوانی قرار می گیرند و زندانی می شوند . این گزارش به آن خاطر که حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی ، در مقابل روند مسالمت آمیز و آزادیخواهانه زنان مبارز ایران ، با دستگیری و زندانی کردن آنها ، و ایجاد نابسامانی در زمینه های زندگی و شغلی ایشان ، دست به عملیات تلافی جویانه می زند ؛ و با اقدامات سختگیرانه این حکومت جلاد ، علیه زنان فعال جامعه ، که هدفشان جز دفاع از حقوق خویش مانند آزادی بیان و حضور در گردهمآئی های صلح جویانه و آزادی طلبانه چیز دیگری نیست ؛ بخصوص اگر آنها گرایشهای فرقه ای خاص و باورهای مذهبی ویژه ای داشته باشند ؟ مورد بدترین و سخت ترین تلافی ها از سوی چنین حکومت سفاک و جنایتکار و شقاوت پیشه ای قرار می گیرند !
چند روز پیش ، ویدئوی کوتاهی از یک منظره دلخراش از ملاقات یک مادر زندانی با فرزندانش ، در سایت های مختلف پارسی زبان ، مورد بازدید کاربران آن سایتها قرار گرفت ؛ که قلب هر بیننده سنگدلی را نیز متألم می ساخت ؛ چه رسد به آنانی که حساسیت بیشتری دارند ، و این زن بی گناه ، و این فعال برجسته حقوق بشری در جامعه کنونی ایران را بخوبی می شناسند !
صحنه غم انگیز این فیلم ، از ملاقات یک زن زندانی با فرزندانش بود ؛ که در کابین ملاقات زندان انجام می شد ، و فیلم مورد نظر هم از پشت شیشه های این کابین گرفته شده بود ؛ این فیلم که بینندگان زیادی را به خودش اختصاص داد ؛ از دیدار نسرین ستوده وکیل مدافع سرشناس و شجاع میهنمان با فرزندانش بود ؛ او که به دلیل فعالیت هایش در دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و عقیدتی ، و نجات دادن کودکان محکوم به اعدام ، باید به حکم قاضی دادگاه بی قانون جمهوری زجرآور اسلامی ، شش سال از عمر مفیدش را که همواره در خدمت نیازمندان بکار برده را ، در زندان این رژیم اهریمنی به سر ببرد ؛ و هر از چند گاهی از پشت شیشه های این کابین لعنتی ضخیم و غیر واضح ، با دو فرزند نازنین خودش ملاقات داشته باشد !
زنان زندانی دیگری هم هستند ، که آنها نیز از فرزندانشان دور می باشند ؛ و ایشان هم چنین شرایط سوزناکی را متحمل می شوند ؛ ولی زنان زندانی خاصی هم می باشند ، که زندان آنها محل زندگی شان در میان اعضای خانواده شان است ! این زنان که ناچار شده اند با مردانی که دوست نمی داشته اند ؛ بنا برتصمیم پدرها و مادرهایشان تن به ازدواج با آنها بدهند و با آنان زندگی بکنند ؛ یکی از بدترین انواع اوضاع نابسامان در زندگی یک زن را تجربه می کنند . آنها شبانه روز در محلی به سر می برند ، که زندانبان آنجا ( شوهرهایشان ) به خاطر پی بردن به عدم مهر همسرشان به خود ، دچار احساس انتقامجوئی می گردند ؛ و با آن زن بینوا با بدترین شرایط ممکن رفتار می نمایند . اما اینگونه زندانیان بدبخت ، که نه وکیلی دارند و نه می توانند به دلیل فرهنگ خاص خانوادگی شان ، لب به اعتراض باز بکنند ؛ در اثر رفتار خشونت آمیز همسران خویش نسبت به ایشان ، دردناکی زندان برایشان چندین برابر می گردد ؛ و شب و روزشان در شرایطی می گذرد ، که بعضی از این زنان ، چنانچه گاهی در بخش حوادث روزنامه ها انتشار می یابند ؛ دست به خودسوزی و یا خودکشی با انواع دیگر آن می زنند !
آیا زن و موجودیت انسانی او ، مسأله ای پیش پا افتاده است که این حکومت عصر حجری و زن ستیز ، با آنان چنین رفتارهائی را می کند ؟ باز موضوع در ارتباط با نسرین ستوده ، کمی ملایم تر است ؛ چون او خودش به قانون اشراف دارد ، و در بیشتر مواقع نمی گذارد که حقش بیش از این ضایع بشود . اما زنان زندانی دیگری هم می باشند ، که نه سواد زیادی دارند ، و نه به لحاظ مالی ، وضعیت خود و خانواده شان مناسب است ؛ و نه می دانند که چگونه باید برای گرفتن حق خویش از این ستمکاران اقدام بکنند ؟
بر چنین زنانی که دستشان به هیچ کجا بند نیست ، و تنها یاورشان آفریدگار هستی است ؛ از سوی جنایتکاران رژیم آخوندی بیش از بقیه ظلم و تعدی می شود !
عده ای از بانوان میهن ما ، که نه زندانی می باشند و نه فعالیت سیاسی دارند ؛ و نه مانند برخی دیگر به دنبال درد سر می گردند ؛ به ایشان هم ستمهایئ وارد آمده و می آید که حد و اندازه ندارد . اینها مادران و همسران بعضی از زندانیان هستند ؛ که جرمشان وابستگی به یک زندانی است . وقتی برای ملاقات با عزیز زندانی شان به درب شکننجه گاه جمهوری اسلامی می روند ؛ نگهبانان جلوی ورودی آنجا ، چنان اهانت هائی به این زنان بیچاره می کنند که حساب ندارد . اما آنها ناچارند که به خاطر ملاقاتی چند دقیقه ای با عزیز زندانی شان ، تمام آن توهین ها را تحمل بکنند و دم هم نزنند !
اینها عاشقانی هستند که سران روانپاک این جمهوری منفور ، نمی توانند درک بکنند . یک زن که دختر یا پسرش درون زندان آخوندها اسیر می باشد ، مادری بیچاره است که از خواب و خوراک افتاده ، و جز به فکر فرزند در بند خویش نیست . تنها کاری که کمی از درد او را التیام می دهد ، همان ملاقات های چند دقیقه ای با اوست . اما مأموران بدون قلب و احساس این حکومت بدنام و سیاهدل ، به جای کمک کردن به یک مادر ، با بدترین رفتارهای تحقیر کننده با وی برخورد می کنند و دشنامش می دهند !
آن سوی دیگر ، جلوی همان درب ورودی زندان ضحاک زمان ، بانوئی دیگر مغموم و متفکر ایستاده است ؛ همه شان منتظرند ، تا درب کوچک و کوتاه جلوی زندان باز بشود ؛ و یکی از زندانبانان بی مروت آنجا بیرون بیاید ، و با پرخاش و بی احترامی ، پس از آنکه چند لیچار بی ادبانه را ، با لحنی غیر محترمانه ، بار آنها نمود ؛ به ایشان اولتیماتوم بدهد ، و آنان را به رعایت سکوت در حریم زندان دعوتشان بکند . آنگاه نگاهش را به سوی یکی از آنها بیندازد ، و با کنایه به او بگوید : " آبجی ، خواهر ، اسم زندونیت چیه ؟ " وقتی هم که زن بینوا به تصور آنکه مرد می خواهد کمکی به او بکند ؛ هزارتا دعا به جان آن زندانبان نامرد و نکبت می کند ، با شرم و به آرامی نام فرزند یا همسر زندانی اش را می گوید . باز همان مردک بی ادب می پرسد : " شازده تون پسرته یا شوهرته ؟ " که زن باز با همان متانت و لحن آرام و خجالتی خودش ، پاسخ آن ناانسان را می دهد !
" به کدام ملت است این
به کدام مذهب است این
بکشند عاشقی را
که تو عاشقم چرائی ؟!
تابستان 2571 آریائی هلند
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)