۱۳۹۱ شهریور ۴, شنبه

گفتا ز که نالیم ؟ از ماست که بر ماست


تعدادی از دوستان عزیزمان ، که عاشقان صمیمی ایران و ایرانی می باشند ؛ به شدت از دفتر و دستک راه انداختن جریانات مشکوک ، که در ظاهر مقاصد مثبتی را پیگیری می نمایند ؛ اما در باطن اهداف و نیت های شوم ایران ستیزانه ای را دنبال می کنند ؛ و در این راستا ، جلوی پیشرفت کردن ایده های اشخاصی را ، که دلسوزانه برای مام میهنشان می کوشند را می گیرند ؛ دچار نگرانی و اضطراب شدید نموده است . که البته حق هم دارند .
چرا که در جای جای این دنیای پهناور ، بسیارند ایرانیانی که برای سرنوشت و آینده کشور و هموطنان خویش ، به هراس افتاده اند ؛ و با دیدن اینهمه دیدگاههای گوناگون ، سررشته کارهای اصلی از دستشان خارج گشته ، تا حدودی نیز در این باره به سردرگمی هم رسیده اند .
راه دور نروید ، به همین فیسبوک توجه کنید ، که فقط در ارتباط با ابراز پشتیبانی از اهداف میهن پرستانه شهریار ایرانزمین ، شاهزاده رضا پهلوی ، چندین صفحه متفاوت و با نامهای مختلف را گشوده اند !
البته هر چه که تعداد طرفداران و هواداران ایشان بیشتر باشند ؛ بدیهی است که تعداد پشتیبانان فعالیت ها و نتایج عملکردهای ایشان نیز بیشتر خواهند شد . اما منطقی تر این است ، که همه این بزرگواران،  زیر چتر یک نام به کوششهای خویش می پرداختند ؛ نه آنکه نام یک صفحه " طرفداران شاهزاده رضا پهلوی " باشد ؛ و صفحه دیگر " هواداران راستین شاهزاده رضا پهلوی " نامگذاری شده باشد !!
دوستان عزیز ، وقتی کسی از فردی هواداری می کند ، و طرفدار وی می باشد ؛ راستین و غیر راستین که ندارد ! آدمی یا چیزی را قبول دارد و یا ندارد ؛ وقتی هم که آنرا پذیرفت ، و همه اهدافش را پسندید ، و به طرفداری کردن از او برخاست ؛ درک مسأله زیاد مبهم نیست ، که آیا در تصمیمش راستین است یا خیر ؟!
یکی از دلائلی که متأسفانه در طول سه سال اخیر ، موجب گشته که نگارنده تعداد زیادی از دوستان فیسبوکی خودم را از دست بدهم ؛ همین مسأله نگشودن صفحه ای اختصاصی ، جهت طرفداری کردن از ایشان بوده است ! آنانی که مرا می شناسند و دست کم از طریق دل نوشته هایم با افکار من آشنائی دارند ؛ به درستی می دانند که من با تک تک سلولهایم ، به شهریار میهنم عشق می ورزم و به همه برنامه های ایشان ، برای آزاد سازی خانه ی پدری ام ، اعتقادی راسخ داشته و دارم و خواهم داشت . برخی از دوستان ، بارها برایم یادداشت فرستاده اند ، که ایکس و ایگرگ به بدگوئی از تو مشغولند ؛ و به دیگران توصیه می کنند که نامشان را از لیست دوستان تو خارج بکنند !
البته هیچ اشکالی ندارد ، دلیلی هم موجود نیست که همه ما را قبول داشته باشند ؛ اما شرف و وجدان و انسانیت کجا رفته است ؟ چرا با کوچکترین دلخوری که از یک نفر به دست می آید ؛ به او نسبت های ناخوشآیند و غیر صحیح را بدهیم ؛ و ضمن راندن ایشان از خودمان ، موجب بشویم که همان یک فردی هم که عاشقانه در تلاش بود تا در راه آزاد سازی سرزمینش ، در حد توان خودش اهتمام بورزد و بکوشد ؛ را ناامید ساخته و به انزوا بکشانیم ؟!
این سخن را برای خودم نمی گویم ، زیرا خوشبختانه هنوز نزدیک به هفتصد نفر از اشخاص پاک و بی ریا و میهن پرست ، در فهرست نام دوستان من در فیسبوک وجود دارند . این را از آن باب می نگارم ، که حقیقت تلخی در دلش نهفته است !
حدود بیست سال پیش که خود را تبعید کردم و به دیار غربت مهاجرت نمودم ؛ نزدیک به شش سال ازعمرم را ، در کمپ های مختلف پناهندگی گذراندم . همواره مشاهده می کردم که در آن اردوگاههای پناهندگان ، اکثر ملیت های مختلف ، همیشه با هم می باشند و مانند سدی محکم و استوار ، به حمایت نمودن از یکدیگر می پردازند . اما متأسفانه ایرانیان درون آن مراکز ، از همدیگر می گریختند و مانند بیگانگان با یکدیگر رفتار می کردند !
 روزی از یک هم کمپی افغان مطلبی را شنیدم ، که حقیقتی محض و بسیار تلخ بود . او به ما می گفت : " ما افغانی ها درون کشورمان با هم دشمنی می کنیم ؛ اما در خارج از افغانستان یار و یاور یکدیگریم . ولی شما ایرانی ها ، درون کشورتان هر کاری که از دستتان بر بیاید برای هموطنان خودتان انجام می دهید ؛ اما در خارج از ایران ، دشمنان خونی همدیگر می شوید ؛ و گاهی نیز از پشت به یکدیگر خنجر هم می زنید . " !
البته شنیدن این مطلب ، آنهم از زبان فردی که هم میهن شما نیست ، بسیار دردناک و شرم آور است ؛ اما حقیقت همیشه تلخ است و دیگران آنرا یا نمی پذیرند ، یا اگر هم قبولش بکنند ، با هزار دلیل و بهانه در خنثی نمودن آن از هیچ کوششی فرو گذاری نمی نمایند !
آنچه که مسلم است ، ایرانیان اصیل و پاکنهاد ، در هر کجای گیتی هم که باشند ؛ به سرنوشت ملک و ملت خویش بسیار علاقمند هستند ؛ و نهایت تلاششان این است که در مسیر زندگی شان ، برای سرفرازی و اعتلای میهنشان بکوشند . ولی فراموش نکنیم ، که در این جاده سنگلاخ و پر خطر ، افراد بیگانه ای هم حضور دارند ؛ که همه سعی خودشان را بکار می برند ، تا میان ما فاصله ایجاد بکنند . هدفشان نیز این است که تا ما فریب ایشان را بخوریم ؛ و از نیمه ی راه ، دست از پیمودن بقیه آن مسیر برداریم ؛ و با بی توجهی به آرمانهای سازنده ای که داریم ، کارمان را به ثمر نرسانده  رهایش بکنیم  ؛ و در این رهگذر به دشمنان خودمان که با مأموریت های اهریمنی ، به سراغ ما می آیند که فریبمان بدهند ؛ فرصت بدهیم که جهت رسیدن به مقاصد شومشان ، چندین گام از ما جلوتر هم باشند !
تابستان 2571 آریائی هلند
محترم  مومنی  روحی

به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed