۱۳۹۱ مرداد ۱۵, یکشنبه

چرا انقلاب مشروطیت را گرامی می داریم


چرا انقلاب مشروطیت را گرامی میداریم ؟
از محترم مومنی روحی 

در چهاردهم امرداد ماه سال 1285 خورشیدی ، برگ مهمی در دفتر تاریخ میهنمان ورق خورد ؛ که نه تنها شرایط آن موقع سرزمینمان را دگرگون ساخت ؛ بلکه برای تا ابد این خطه از گیتی ، موقعیتی را رقم زد که نسل بعد از نسل با افتخار و سربلندی در این دیار اهوائی زیست کنند و بدان مباهات داشته باشند .

 حکومت دیکتاتوری سلسه قاجار ، که مدت چند قرن متوالی بر میهن ما سیطره داشت ، با تلاش گسترده بسیاری از میهن پرستان آن زمان ، به حکومت مشروطه سلطنتی تبدیل گردید و دارای قانون اساسی منطبق با اوضاع و احوال شرایط فرهنگی و ملی مردم ایران شد .

 این واقعه تاریخی ، از آن جهت دارای اهمیت فراوانی است ، که حکومت بدون قانون و برخاسته از زورمداری پادشاهان سلسله قاجار ، و نیز سلسله های قبلی حاکم بر ایران را ، با تدوین قانون اساسی کشور ، به حکومت مشروطه سلطنتی بدل نمود ؛ و موجب شد که بر اساس همان قانون ، امورات مملکتی و مسائل مربوط به ملیت و فرهنگ اقوام گوناگون ساکن در اینران ، و دیگر نقطه های مهم زندگی مردم این سرزمین ، با رعایت مفاد همان قانون جدید تدوین شده اساسی کشور ، تنظیم و در نظر گرفته شوند و به اجرا در بیایند .

تا آن زمان ، شاهان قجری خودشان را کتاب قانون می پنداشتند و همه مسائل ملک و ملت را ، با دیکتاتوری محض در حیطه اختیارات خویش قرار داده بودند !

وزرایشان هم مانند داستانهائی که در گذشته مادربزرگها برای نوه هایشان تعریف می کردند ؛ چیزی مانند " وزیر دست چپ و وزیر دست راست " پادشاه به حساب می آمدند و فقط جنبه تشریفاتی داشتند !

در چنان شرایطی ، دولتمندان و کسانی که دارای ثروت و مال فراوانی هم بودند ؛ به سختی روزگار خودشان را می گذراندند ، چرا که همه چیز در ید زور و قدرت شاهان و شاهزاده های آن سلسله بود ؛ و کسی بدون صلاحدید حکومت وقت اجازه و قدرت هیچ کاری را نداشت ؛ چه رسد به طبقات ندار و کم درآمد کشور ، که بیشترین شان را کشاورزان و کارگران آن موقع تشکیل می دادند !

البته این کارگرها همه شان ، در کارگاههای کوچک شخصی خویش کار می کردند ، و با تولید برخی از احتیاجات مردم و فروختن آن به همان مردم ، به اداره امور زندگی خود و خانواده هایشان می کوشیدند .

از آنجائی که هنوز ته مانده های سلسله قاجار ، با نامهائی که پیشوند همگی شان " شازده " بود ؛ با ثروتهای کلانی که از پدران و مادران " شازده قجری " خویش داشتند ؛ نوسان بسیار چشمگری را در سراسر ایران به وجود آورده بودند ؛ و نیز به همان خاطر زندگانی مردم عادی مملکت در نابسامانی مشهودی قرار داشت ؛ مرد میهن پرستی از اهورائیان ، بیش از آن نتوانست آن شرایط نامساعد را ، که بر هم میهنانش مستولی بود را تحمل کند .

از اینرو ، وی که عاشق سرزمینش بود و برای همه مردم آن مساوات و برابری می خواست ؛ با یک حرکت انقلابی که بدخواهانش ( همان پس مانده های سلسله قاجار که موقعیت چپاول هایشان به خطر افتاده بود ) آنرا کودتا نامیدند ؛ هدایت چرخ مملکت ما را بر عهد با کفایت خویش گرفت .

رضا شاه کبیر نخستین پادشاه سلسله میهن پرست پهلوی ، بخوبی می دانست که تنها راه نجات دادن آن مردم بینوا ، از زورمداریهای همان ته مانده های سلسله قاجار ، نیاز به جدیت او دارد ؛ جهت تأمین این نیاز مبرم جامعه خویش ، اقدام به سخت گیریهای خاصی نسبت به کسانی که حق دیگران را تضییع می کردند نمود . به همین دلیل هم عده ای وی را دیکتاتور و زورگو و قلدر لقب دادند !

به درستی که آن پادشاه میهن پرست ، نه دیکتاتور نه زورگو و نه قلدر بود ؛ او فقط اجازه نمی داد که افرادی در جامعه آنروز نظم اجتماع را با افکار و کردار بری از قانون خویش برهم بزنند . یکی از پیران آن روزگار ، وقتی نوجوان بودم برایم از زمان خدمت سربازی خودش تعریف می کرد . او گفت که محل خدمتش در پادگان " باغشاه " در تهران بوده است ؛ در یک روز زمستانی که رضا شاه کبیر برای بازدید کردن از آن مرکز نظامی به باغشاه رفته بوده است ؛ از افسران و درجه داران و سربازان وظیفه که در صفهای منظم در مقابل پادشاه کشور ایستاده بودند ، در مورد وضعیت اقتصادی آنان می پرسد . یکی از درجه داران آن پادگان ، از کم بودن حقوق ماهیانه شان گلایه می کند ؛ در همان موقع رضا شاه بزرگ خم می شود و از روی زمین که با برف سنگینی پوشیده شده بوده است ، مقدار زیادی برف بر می دارد و آن را گلوله کرده به دست یکی از افسران عالیرتبه که کنار شاه ایستاده بوده می دهد و می گوید: " دست به دست بدهید تا به این درجه دار برسد . " !

بدیهی است وقتی که آن گلوله بزرگ برف به دست آن فرد نظامی می رسد ، به سبب آنکه دست به دست مسیر را طی کرده بود تا به آن درجه دار رسیده بود ؛ مقدار بسیار کمی از آن باقی مانده بود ! سپس آن پادشاه مدبر به وی می گوید : " آنچه که برای ماهیانه شما در نظر گرفته شده است ، همان گلوله بزرگ برف بود که من ابتدا در دست داشتم ؛ بعد از عبور از دستهای گوناگون ، آن مقدار کم به دست شما می رسد . " !

آن سرباز پیر برایم تعریف کرد که افسران و عالیرتبگان آن موقع ، از شرم سرشان را پائین افکنده بودند . آیا نمی بایست در آن شرایط خاص ، چنان فرد قوی و با ابهّتی عنان اختیار مملکت را در دست می گرفت ؟ مرد بزرگی همانند رضا شاه کبیر ، که بعید می دانم تاریخ میهنمان هیچوقت دیگر مشابه او را داشته باشد ؛ بارها سرزده به سراغ مکانهای گوناگون کشور ، به ویژه در شهر تهران می رفت و از مراکز خرید و فروش مردم بازدید می نمود . در یکی از همین بازدیدها ، مردمی که در مقابل یک نانوائی دولتی ( از زمان جنگ دوم جهانی ، به خاطر صرفه جوئی در مصرف و ذخیره سازی برای مصارف بعدی مردم ، دو نوع نانوائی در کشور داشتیم . نانوائی دولتی و نانوائی عادی . در نانوائی های دولتی ، خمیر نان از مخلوطی از دو آرد گندم سپید و جوی سیاه که مرغوبیت نانهای عادی را نداشت تهیه می گردید و به فروش می رسید . اما در نانوائی های عادی که نرخ نانهایش گرانتر از نانوائی دولتی بود ؛ مردمی که مایل بودند با پرداخت پول بیشتر نان مرغوبتر را بخرند از آن نانوائی های عادی که از قبل داشتند خرید می نمودند . ) آنروز پادشاه عدالت گستر ایران ، در آن نانوائی دولتی از مرغوبیت نانهای آن دکان از خریداران می پرسد ؛ چند تن از خریداران گلایه می کنند که درون بعضی از نانهای آن نانوائی اشیای دیگری دیده می شده که اشتهای مردم را کور می گردانده ؛ بر همین اساس ، آن پادشاه بزرگ به خاطر ظلمی که به مردم شده بوده است غضبناک گشته و می خواسته که شاطر آن نانوائی را در تنور داغ بیندازد !

همان مردمی که حق آنها با دست با کفایت آن پادشاه میهن پرست از ظلم کنندگان اجتماع آن دوران گرفته می شد ؛ با ناسپاسی فراوان به او لقب " قلدر " داده بودند ؛ نمک را می خوردند و نمکدان را می شکستند !

اگر ترس از همان قانونمداری ها که به " قلدر بودن " تعبیر می شد نبود ؟ هیچیک از آحاد ملت به رعایت قوانین و نظمهای اجتماعی نمی پرداخت و سایه های شوم تعدی به همگان در جای جای کشور دیده می شد !

اگر سخت گیریهای منطقی آن مرد یگانه تاریخ ایران نبود ؟ هیچکس به دیگری کوچکتری رحمی نمی نمود و دست ظالمان روزگار که همیشه در همه جای تاریخ برای خوردن حق مردم حضور دارند ؛ باز بود و هرج ومرج و نابسامانی در کل ایران یک امر عادی می گردید !

اگر آن نجات دهنده ایران از روشهای استبدادی آن روزگار نبود ؟ هزاران بدی و فساد که بارها نوشته ام دست از سر مردم ایران بر نمی داشتند و ملت ما همچنان با مسائل و مواردی مانند راهزنان درون جاده ها ، سرایت بیماری های واگیردار ، جاده های خاکی و باریک و صعب العبور که مالرو بودند ، عدم داشتن سیستم برق ، نداشتن کارخانه های ریسندگی و بافندگی در کشور ، نبود آب لوله کشی و تصفیه شده ، و از همه مهمتر باقی ماندن قانون " کاپیتولاسیون " در کشور درگیر بودند !

همینطور که از واژه مشروطه مشهود می باشد ، در این نوع از سیستم حکومت در یک مملکت ، برای حاکمیت یک فرد یا یک سلسله در کشور ، شرط یا شروط خاصی باید وجود داشته باشد ؛ که مهمترین آن رعایت کامل قانون اساسی تأیید شده از سوی همه مردم آن سرزمین و مطرح در آن جامعه باشد . بر همین اساس و بر اثر اهمیت اجرای قانون اساسی در کشور ، لزوم حکومت ضد استبدادی و برخاسته از رعایت همه موازین حقوق انسانهای اجتماع آن دیار ، سالروز انقلاب مشروطیت در میهنمان را گرامی می داریم ؛ و جهت اجرای اصل قانون اساسی تدوین شده در چنین انقلاب گرانقدری ، برای رهائی مملکت آباء و اجدادی مان از یوغ حاکمان بی قانون جمهوری متحجر و واپسگرای اسلامی تا پای جان و تا آخرین قطره خونمان می کوشیم . پاینده باد ایران اهورائی

تابستان 2571 آریائی هلند
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Oyax :: Yahoo Buzz :: Reddit :: Digg :: Delicious :: Stumbleupon :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Addthis to other :: Email To: :: Subscribe to Feed